ترکیب رنگها
رنگ هاى اصلى (اولیه):
رنگ هاى اصلى شامل سه رنگ زرد، آبى و قرمز است که با این سه رنگ مى توان همه ی رنگ هاى موجود در طبیعت را – حتى رنگ سیاه – به دست آورد. البته حضور رنگ سفید الزامى است. از ترکیب رنگ هاى اصلى رنگ هاى ثانویه به دست مى آید: نارنجى -> زرد + قرمز
رنگ هاى ثانویه: بنفش -> قرمز + آبى
رنگ هاى اصلى: سبز -> آبى + زرد
رنگ هاى مکمل: رنگ هاى مکمل در واقع نوعى تضاد هستند که به هنگام مشاهده همدیگر را طلب مى کنند و در کنار هم ایجاد تحرک مى کنند و یکدیگر را کامل مى کنند. هرگاه دو رنگ مکمل باهم ترکیب شوند نتیجه خاکسترى خواهد بود و تحرک آن از بین خواهد رفت و رنگى خنثی بدست خواهد آمد. اما دو رنگ مکمل در کنار هم موجب درخشانى و جلوه یکدیگر هستند. در طبیعت رنگ هاى مکمل در کنار هم به زیبایى مشاهده مى شوند چنان که گل سرخ در میان انبوهى از برگ هاى سبز قرار دارد. تضاد رنگ هاى مکمل از ساده ترین تضادهاست. رؤیت یک رنگ باعث مى شود تا مکمل آن رنگ بر روى رنگ همجوار آشکار گردد. مى توان همه ی رنگ هاى مکمل را دو به دو با نسبت هاى نامساوى و مساوى با هم ترکیب نمود و طیف وسیعى از خاکسترى هاى رنگى به دست آورد.
مکمل رنگ قرمز <- رنگ سبز (آبى + زرد)
مکمل رنگ زرد <- رنگ بنفش (آبى + قرمز)
مکمل رنگ آبى <- رنگ نارنجى (زرد + قرمز)
کنتراست صد در صد رنگ -این تضاد مبین کنتراست صد در صد حاصله از رنگ مى باشد (جدا از کنتراست تیره-روشنی) و در عین حال همان کنتراست همجوارى دو رنگ مکمل اند که از طرفى در مورد بعضى رنگها در تضاد با تاثیرات هماهنگى قرار مى گیرند. تصویر گامى هماهنگ از خاکسترى هایى است که از ترکیب رنگهاى مکمل بوجود آمده اند.گام مزبور ترکیب شده از دو جفت رنگ مکمل نزدیک به هم مى باشد که خاکستری در همین گام بر دو جفت دیگر غالب است.
رنگ و کنتراست:
کنتراست به معنای تضاد است و یکی از اصل های پایه ای رشته های گوناگون هنر است. تضاد و کشمکش متقابل عناصر اثر هنری موجب برقرار شدن ارتباطی منطقی ولی متضاد بین اجزا می شود و در تاثیرگذاری اثر بسیار موثر است، چرا که درک انسان از بسیاری چیزها با تجربه و مقایسه ی شکل، کیفیت، و معناهای آنها به دست می آید. در هنرهای تجسمی نظیر نقاشی، عکاسی و گرافیک کنتراست های رنگ، تیرگی -روشنی، اندازه، جهت، بافت، پهنی-باریکی، هندسی-غیرهندسی و … به کار می رود و اثر هنری را تاثیرگذار می کند. برای نمونه، رامبراند معمولا از کنتراست شدید تیرگی-روشنی بهره گرفته و با تابانیدن نور در بخش های مورد نظرش که در میان سایه های تیره وسیع در تابلو قرار گرفته اند، بر این بخش ها تاکید می کند.
رنگ های اصلی:
آبی- قرمز- زرد
رنگ های روشن:
رنگ اصلی + سفید
رنگ های تیره:
رنگ اصلی+ سیاه
رنگ های روشن: وقتی که میزان مناسب رنگ سفید به یک رنگ اصلی بیفزائید به طریقی که هنوز مایه ای از رنگ اصلی باقی بماند ،شما به روشن ترین ویا نامفهوم ترین بیان از رنگ اصلی رسیده اید و اگر تمامی رنگ های اصلی را به این حد رقیق کنید ودر کنار هم به کار برید ، میل بسیاری یه همنشینی پیدا می کنند ویه ترکیبی می رسید که برای القا ء حالتی از سبکی بسیار مناسب است.
رنگ های تیره: اگر یک رنگ اصلی را به میزانی با سیاه در آمیزید که هنوز اندکی از هویت رنگ اصلی باقی بماند ، آن رنگ را به حداکثر تیرگی رسانیده ایدو ترکیبی از رنگ های تیره با درجات مختلف فضایی بسته ، محدود وقالب گرفته به وجود می آورد . اگر در چنین فضایی شیئی را قرار دهیم که رنگ روشن تری نسبت به فضای اطراف خود داشته باشد ، گویی برآن نور تابانده ایم به قابی برای را می پوشاند ودر عین حال ی و کاملابًرجسته کرده ایم . مشکی زواید غیر ضرور نمایش ارزش اشیاء ومحصول مورد مورد نظر بدل می شود. رنگ های تیره چون رنگ ها یقرمز ،ارغوانی تیره ،سبز تیره ویا آبی تیره ، احساسی از بزرگی و قدرت و فرادستی را منتقل می کند وبه وسایل ومحصول ما نیز ارزش و قداس ت ویژه ای می بخشد. تأثیر آن وقتی به نهایت می رسد که در بین گروهی از رنگ های روشن تر به کار گرفته شود.
رنگ های گروه کار:
از میان رنگ ها ، سه رنگ سبز ، قرمز و زرد را رنگ های گروه کار می نامند و رنگ آبی غیر فعال و آرامش دهنده و با کار و فعالیت ارتباطی ندارد ، بلکه به آرامش و خشنودی مربوط می شود . از لحاظ توانایی شان برای ایجاد و حفظ عمل مؤثر ایفا « گروه کار » نقش هایی که این سه رنگ می نمایند ، عبارتند از : موجب نرمش پذیری اراده می شود . این نرمش پذیری به شخص امکان می دهد تا : « سبز » در برابر مشکلات ایستادگی کند . از طریق این ایستادگی است که شخص می تواند کاری را به انجام رساند و بدین سان موجب کسب احترام بیشتری برای خود شود . نیروی اراده را به وجود می آورد ، این نیرو خواهان عمل و کارآیی است و این امر نیز : « قرمز » به نوبه خود موجب خشنودی خاطر می گردد ، زیرا فعالیت مناسبی را انجام داده است . موجب لذت ارادی از عمل گردیده و به شخص توانایی پیش بینی وضع خود و نتایج : « زرد » فعالیتش را درآینده می دهد . حتی از آن هم فراتر رفته و شخص را وادار به تفکر می کند.
جدول ترکیب رنگها
قرمز + زرد = نارنجی قرمز زیاد + زرد + آبی = خرمایی
آبی + قرمز = بنفش قرمز کم + زرد + آبی = قهوه ای
آبی+ زرد = سبز آبی + زرد = سبز
سبز + مشکی = سبز لجنی آبی + قرمز =بنفش
آبی + سفید = آبی آسمانی آبی+ سیاه =سرمه ای
قرمز + مشکی = زرشکی آبی + سفید آسمانی
(قرمز+ صورتی سیر= زرشکی ) آبی + سیاه +سفید =طوسی
زرد(کم) + آبی +سفید = فیروزه ای زرد+قرمز= نارنجی
نارنجی +قهوه ای = حنائی زرد+آبی=سبز
سبز + آبی = فیروزه ای پر رنگ زرد+ سفید = نخودی
آبی + کمی مشکی = سورمه ای زردکم + آبی + سفید = فیروزه ای
سفید + سیاه = خاکستری زرد + آبی کم + سفید = لیمویی
قرمز + سفید = صورتی زرد زیاد + + آبی + سفید کم = مغز پسته ای
مشکی + قرمز +زرذ = قهوه ای روشن صورتی + زرد = کرمی
صورتی + زرد = کرم آسمانی + سیاه + طوسی
سیاه + زرد = قهو های مایل به سبز قهوه ای + زرد + سفید = اکر
قهوهای + قرمز = گلبه ای زرد + سفید + قهوه ای + اکر = طلایی
نارنجی + زرد = خردلی آبی + زرد + سفید = ارغوانی
سیاه+ نارنجی = قهوه ای سبز + قرمز = بلوطی ( شکلاتی )
سفید+ آبی تیره= آبی روشن زرد + سیاه کم + سفید = سیر
قرمز+ بنفش= بنفش مایل به صورتی سیاه کم + زرد + آبی = یشمی
زرد+ سفید= لیمویی زرد + آبی کم + قرمز کم = رنگ گونه
قرمز کم + آبی = نیلی سیاه + سفید = انواع خاکستری
قرمز زیاد + آبی = سرخابی زرد + سفید + آبی = ارغوانی
قرمز + سفید = صورتی آبی + زرد + سفید = سبز روشن
قرمز + سیاه = جگری آبی + زرد = سبز روشن خنثی
سفید + قرمز + زرد + قهوه ای = رنگ معمولی صورت
توجیه پذیرفته شده ی آن زمان این بود که نور در حین عبور از منشور، تغییر شکل پیدا می کند؛ یعنی ابتدا به رنگ قرمز در می آید و بعد از گذشتن از لایه های ضخیم تر شیشه، طوری تغییر می کند که به رنگ سبز و در نهایت، بنفش تبدیل می شود . این توجیه، هیچ یک از خواص مشخص این پدیده را توضیح نمی داد و به پرسش های مربوط به این زمینه نیز پاسخی نمی داد. مثلا اگر واقعا ضخامت شیشه است که رنگ نور خروجی را تعیین می کند، پس چرا وقتی نور سفید از یک شیشه ی معمولی می گذرد، رنگی تولید نمی شود و چرا الگوی رنگ ها زمانی که باریکه از نزدیکی یال منشور یا نزدیک قاعده می تابد، فرقی نمی کند؟ نیوتون نیز مانند انیشتین که بیش تر ایده های انقلابی، طی دورانی به ذهنش خطور کرد که ارمند اداره ی ثبت اختراعات تقریبا ارتباط علمی با بیرون نداشت، بیش تر کارهای مهم خود را در سال های شیوع طاعون 1665,1666 آغاز و تکمیل کرد، سال هایی که دانشگاه کمبریج بسته بود و وی همراه مادرش در وولستورپ زندگی می کرد .1642 )و مجموعه ی آزمایشاتی که – درک امروزی ما از نور و رنگ، از اسحاق نیوتون ( 1726 در 1672 منتشر کرد، شروع می شود . او نخستین کسی بود که مفهوم رنگین کمان را درک کرد؛ وی نور سفید را با یک منشور منکسر کرد و آن را به اجزای سازنده ی خود تجزیه کرد. نظر نیوتون چنین بود:در آن جا من برای خودم یک منشور مثلث القاعده از شیشه ساختم تا پدیده ی مشهور رنگ ها را آزمایش کنم. در ابتدا مشاهده ی رنگ های زنده و جذابی که به این وسیله تولید می شد، سرگرمی بسیار لذت بخشی بود؛ اما پس از مدتی تصمیم گرفتم آن ها را دقیق تر بررسی کنم. با کمال تعجب دیدم که این نورها به شکل دوک خارج می شوند نه به شکل دایره ای که از قوانین پذیرفته شده ی شکست نور انتظار داشتم! و دیدم که نوری که به یک سر تصویر نزدیک بود، خیلی بیش تر از نور سر دیگر شکسته شده است. و به این ترتیب معلوم شد که علت واقعی تجزیه شدن نور و بسط یافتن تصویر آن است که نور از پرتوهایی با قابلیت شکست متفاوت تشکیل می شود. به بیان دیگر، به نظر نیوتون، نور سفید تغییر شکل پیدا نمی کند بلکه از لحاظ فیزیکی به اجزای تشکیل دهنده اش (که رنگ هایی متفاوت دارند) تجزیه می شود و علت این امر، تفاوت در قابلیت شکست شیشه برای رنگ های متفاوت است. نیوتون آزمایش هایش را با این استنتاج متوقف نکرد. او منشور دیگری را بر سر راه نور تجزیه شده گذاشت و چنین مشاهده کرد: زمانی که هر کدام از این پرتوها به خوبی از انواع دیگر جدا می شد، از آن به بعد، رنگ خود را به طور کامل حفظ می کرد و در اثر هیچ یک از تلاش های من، کوچک ترین تغییری نمی کرد.
نیوتون این آزمایش را تعیین کننده تشخیص داد: اگر منشور، نور سفید را به اجزای طیفی آن تجزیه می کند، باید امکان معکوس کردن این فرایند هم وجود داشته باشد، یعنی باید بتوان تمام رنگ های رنگین کمان را با هم ترکیب کرد و دوباره نور سفید به دست آورد. عالی ترین و عجیب ترین ترکیب به سفید مربوط است. هیچ یک از انواع پرتوها نمی تواند به تنهایی این ترکیب را ایجاد کند. نور سفید همواره مرکب است و برای ساختن آن تمام رنگ های یاد شده، ضروری اند و باید به نسبت مناسب با هم درآمیزند. اشتباه است اگر تصور کنیم همگان توضیح نیوتون را پذیرفتند؛ برعکس: از بحث هایی که انتشار نظریه ی نورم برانگیخت، چندان آزرده شدم که وقتی آرامش و خونسردی ام همچون سایه ای گریزان از دست رفت، نابخردی خود را در ترک موهبتی چنان بزرگ سرزنش کردم. یکی از جنبه های بارز کار نیوتون، کاربرد زیبای چیزی است که امروزه آن را روش علمی می نامیم. نیوتون پس از رسیدن به این فرض که رنگ های ناشی از تجزیه ی نور، نتیجه ی وابستگی ضریب شکست به رنگ هستند، نتیجه گرفت که:
-1 اگر رنگ معینی دوباره از منشور بگذرد ، نباید تجزیه شود.
-2 ترکیب مناسب رنگ های طیفی باید دوباره نور سفید تولید کند.
پاشندگی در تمام مواد وجود دارد. هر کسی از منظره ی رنگین کمان لذت برده باشد، شاهد تجزیه ی نور سفید به وسیله ی آب بوده است. توجه کنید که رنگ بنفش -آبی در پایین رنگین کمان و رنگ قرمز در پایین آن دیده می شود. البته ناظر به طرف خورشید نگاه نمی کند؛ بلکه در خلاف جهت نگاه می کند. به این نکته هم توجه کنید که بقیه ی نورهای رنگین کمان مثل سبز و … در شکل نشان داده نشده اند اما تمام آن ها نیز در نور خورشید وجود دارند و در قطره های آب باران، شکست پیدا کرده و مانند رنگ قرمز و بنفش نشان داده شده در شکل، به چشم می رسند.
-1 نارنجی + آبی = (زرد + قرمز) + آبی = سیاه (خاکستری)
-2 بنفش + زرد = (آبی + قرمز) + زرد = سیاه (خاکستری)
-3 سبز + قرمز = (آبی + زرد) + قرمز = سیاه (خاکستری)
بنابراین متوجه می شویم که محصول این سه ترکیب چیزی جز خاکستری نیست . اما تنها در صورتی که این ترکیب ها در تناسب علمی خاص خود ترکیب شوند نتیجه اینچنین خواهد بود و در غیر اینصورت خاکستری بدست آمده به یکی از رنگهای ناب متمایل خواهد بود . درنتیجه محدوده رنگهای خنثی خود شامل طیف وسیع و متنوعی خواهد بود. کلیه رنگهای خنثی بعلاوه رنگهای ناب مجموعه ای را تشکیل می دهد که اگر برای هرکدام درجات تیرگی و روشنی را هم در نظر بگیریم کلیه رنگهای موجود در طبیعت را شامل خواهد شد . حال که ارتباط را دانستید. می توانید براحتی رنگ مورد نظر خود را هنگام کار بیابید یا ترکیب کرده وبسازید . در حیطه رنگهای ناب مشکل چندانی وجود ندارد. وشما به راحتی آنرا در طیف رنگهای ناب پیدا خواهید کرد. اما اکثر رنگهای طبیعی شامل مجموعه رنگهای خنثی می شوند . و هرچه از خلوصشان کاسته شود یافتن مکان آنها در طیف رنگ مشکلتر خواهد بود. برای شروع حدس بزنید رنگی را که می بینید به کدام قسمت از طیف رنگهای ناب تعلق دارد .سپس آنرا با رنگ مکملش یا یک خاکستری ترکیب کنید .وسپس برای رسیدن به درجه روشنایی مطلوب آنرا با سفید ترکیب کنید و این کار را تا رسیدن به رنگ مورد نظر ادامه دهید.
به مثالهای زیر توجه کنید:
رنگ خاکستری طبق آنچه در متن درس عنوان کردیم خاصیت سه رنگ اصلی را در خود دارد. ودر نتیجه با هر رنگی که ترکیب شود نقش رنگ مکمل را ایفا می کند و رنگ مورد نظر را خنثی می کند.
مثلا: خاکستری + آبی = (آبی + قرمز + زرد ) + آبی = ( قرمز + زرد) + آبی= نارنجی+ آبی = آبی خاکستری
در ابزار مختلف نقاشی گاهی شفافیت ودرخشش نقش رنگ سفید را بازی می کند مثلا در آبرنگ بجای افزودن رنگ سفید تنها آنرا با آب بیشتر ترکیب می کنیم . تا لایه شفاف تری راایجاد کند.
منبع: ویکی پدیا